پریشانی‌های یک اشتباهی

!ناراحت نشوی‌ها! اما هبوط من، اشتباه بود

پریشانی‌های یک اشتباهی

!ناراحت نشوی‌ها! اما هبوط من، اشتباه بود

پریشانی‌های یک اشتباهی

به اسمـــ ِ همان که روحمــ از اوست...
همان که آمدن و سوختن و افروختن و رفتنم از اوست...
.
نمی‌دانم چه شد امانت‌دار شدم و شدم جزء ِ همان قوم ِ "قالوا بلی"...
کوله به دوش و کلام در دست
پریشان و بی‌قرار
راه افتاده‌ام در این کویر...
در همین رفتن‌ها بود که ندیده و نشنیده عاشق صاحب این عکس شدم. . . آخر می‌دانی؟! خلیفةالله‌ها عاشق شدن هم دارند. . .
رسم عاشقی که هیچ! رسم نامروتی را در حقش خوب به جا آورده‌ام!!!
بگذریم...
در همین رفتن‌هاست که می‌فهمم آدم "بلی" گفتن و بار امانت بر دوش کشیدن نبوده‌ام!
اصلا آدمــ ِ آدم شدن نبوده‌ام. . .

بایگانی
همین بس که:

این من که مردم همه مرا بدان می شناسند،
از همه ی من های دیگرم با "من" بیگانه تر و ناشناس تر است.